بزرگا مردا که او بود به گزارش بی بدیل دات کام، شانزدهم مهرماه زادروز ایرج افشار است، یکی از چهرههای فرهنگی کشور که همه او را با مجموعه ای از عنوان ها یاد می کنند؛ کتاب شناس، لیست نگار، سفرنامهنویس، ادیب و محقق؛ کسی که در همه این شاخهها سرآمد و کوشا بود. به گزارش بی بدیل دات کام به نقل از ایسنا، ایرج افشار یزدی متولد شانزدهم مهر ۱۳۰۴ و درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ (هر دو در تهران) بود. در کتاب «این دفتر بی مفهوم...(یادگارنمای فرهنگی از ایرج افشار)» به تلاش بهرام کوشیار و آرش افشار در رابطه با تولد ایرج افشار به نقل از خودش آمده: «روز ۱۶ مهر ۱۳۰۴ زاده شده ام. نام ماماچه من مادام بالک بود. فرانسوی بوده است. دکتر یوسف میر او را به پدرم معرفی کرده بود. مادرم می گفت پروردن من در اختیار او و دایه اش رقیه نبود. هرچه دکتر میر می گفت بر آن آداب می بایست رفتار بشود. دکتر میر گفته بود ساعات معیّنی به بچه شیر بدهند، او را دائم بغل نکنند، بگذارند در جای خود گریه کند و از این قبیل رفتارها. پدرم در آن ایام تحت تاثیر تربیت فرنگی مآبی بود. خانه ای که من آن جا زاده شدم و روزگار کودکی ام در آن گذشت باغی بود پوشیده از درختان میوه (سیادرخت) و کاج های بلند کهن سال. این باغ در ضلع شمال غربی چهارراهی بود که یک سوی آن راهی بود که به سردر سنگی می رسید و از طرفی به چهارراه آقا شیخ هادی، یعنی در تقاطع خیابان پهلوی و خیابان معروف به قنات فرمانفرما بود. روبه روی باغ ما بخشی از تملّکات وسیع عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود که عاقبت «کاخ مرمر» شد. بنا به نوشته ای که پشت قرآنی خطی متعلّق به خانواده هست من پنج پشت خویش را بیش نمی شناسم. پدرم محمود بود و او فرزند محمدصادق و او فرزند احمد و او فرزند کربلایی عاشور افشار. کربلایی عاشور را نمی دانم چه کاره بوده است. آنچه احتمال می دهم می باید از اخلاف افشارهایی باشد که در دوران صفویه در کرمان و یزد مناصب دولتی داشته اند. اما فرزند او، حاجی احمد افشار مسلّم است که در یزد به تجارت اشتغال داشت و صاحب ثروتی بود که در زمان جنگ هرات حاکم وقت یزد از او تنخواهی طلب می کند و بنا به قول محمدجعفر خورموجی در کتاب حقایق الاخبار ناصری از حاجی مبلغ یکصدهزار تومان گرفته می شود و حاجی به تظلّم راهی تهران می شود و به حضور ناصرالدین شاه بار می یابد و موفق به پس گرفتن آن وجه می شود. تفصیل قضیه را در کتاب مذکور باید دید و پدرم هم در مقدمه گفتارهای ادبی از تألیفات خود بدان مبحث پرداخته است.» او دوره دبستان و دبیرستان را در فاصله سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۴ در دبستان زرتشتیان و شاهپور تجریش و دبیرستان فیروز بهرام سپری نمود. افشار همینطور در سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۵ در مجله «آینده» مشغول فعالیت بود. وی در سال ۱۳۲۸ با عرضه رساله «اقلیت ها در ایران» در رشته حقوق قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. پژوهش های پرشمار در زمینه زبان و ادبیات فارسی، ده ها جلد کتاب و صدها مقاله رسمی بین المللی، تدریس در دانشگاه های تهران و برن سوییس و ساپوروی ژاپن، سردبیری مجله سخن (با مدیرمسئولی ِ پرویز ناتل خانلری) و...، تثبیت شاخه ای از مطالعات فرهنگی و ابزار تحقیقی تحت عنوان «کتاب شناسی»، تنها رئوس شش و نیم دهه فعالیت فرهنگی او را تشکیل می دهد. اینکه حالا دهه هاست برای لیست بندی منابع موجود در هر زمینه مطالعاتی، الگویی در اختیار داریم و می دانیم چگونه عناوین کتاب ها و گزارش ها و مقاله ها را نظم و ترتیب بخشیم، مرهون انسجامی است که ایرج افشار در این کار به وجود آورد و مرحله بنیادین پژوهش را پایه گذاری کرد. نام ایرج افشار با ایران و ایران شناسی هم گره خورده است، او عمری را مصروف خدمت به ایران و شناساندن فرهنگ و تمدن کهن و دیرپای آن کرد و در این راه، سختی ها و وقایع گوناگونی را از سر گذراند. احمد مهدوی دامغانی در مجله بخارا، ایرج افشار را یکی از بنیان های استوار فرهنگ ملی ایران خوانده و نوشته بود: «او یک تنه کار خدمت صد مردِ مرد را در طول شصت و چند سال از هشتاد و پنج سال عمر شریف و پربرکت خود انجام داد که شرح و ذکر آن به رساله یا کتاب مستقلی نیازمند است.» محمدرضا شفیعی کدکنی هم در این مجله در رابطه با ایرج افشار نوشته بود: «در میان پژوهشگران قرن بیستم ایران، میراث کمتر کسی به پهناوری و باروری و تنوّع و سودمندی میراث اوست. این میراث مجموعه بیشمار و گسترده ای از سندها، متن ها، یادداشت ها، خاطره ها، سفرنامه ها و «فکت» هاست و کوچک ترین ضمیمه ای از انشانویسی و عبارت پردازی های رایج در بین معاصران ما را ندارد و از هرگونه مبالغهی مستعار برکنار است. اکنونیان و آیندگان به سطر سطرِ نوشته ها و یادداشت های وی نیاز دارند و این نیاز، روز به روز، روی در افزونی خواهد داشت، چه در جهانِ ایرانی و چه در میانِ انیران. حدود نیم قرن با او زندگی کردم در کوه و دشت، در مسافرت و حضر، در وطن و سرزمین های بیگانه، و یک جملهی سیاسی از او نشنیدم. به راستی او اهل سیاست نبود و اهل هیچ حزب و دسته ای نبود ولی یک سیاست بزرگ را همواره پیش چشم داشت و با آن زندگی می کرد و آن سیاست مصلحت اندیشی در رابطه با سرنوشت جهانِ ایرانی بود. در مراکز علمی جهان و در حوزه های ایران شناسی دانشگاه های کره زمین هیچ کس از معاصران ما اعتبار و حرمت ایرج افشار را ندارد. البته، در کنار او، یارشاطر را هم به یاد می آورم. در غربالی که ذهن من از مردان بزرگ قرن بیستم ایران در عرصهی فرهنگ کرده است ایرج افشار یکی از دانه های درشتی است که در کنار علامه قزوینی، سیدحسن تقی زاده، محمدعلی فروغی، علی اصغر حکمت، ابراهیم پورداود، علامه شیخ آقابزرگ تهرانی، بدیع الزمان فروزانفر، سیداحمد کسروی، اقبال آشتیانی، پرویز ناتل خانلری، غلامحسین مصاحب، علی اکبر دهخدا، صادق هدایت، ملک الشعراء بهار و نیما یوشیج قرار می گیرد، بی آنکه وجه مشابهت خاصی با هیچ کدام ایشان داشته باشد و یا تکرار یکی از آنها به شمار آید. او ایرج افشار است و بس، رها از هر عنوان و لقبی. پژوهشگران عرصه ایران شناسی جهان، در حوزه های تاریخ، مردم شناسی، ادبیات فارسی، باستان شناسی، کتاب شناسی و کتابداری و اطلاع رسانی، همواره، در آثار خویش وامدار ایرج افشار بوده اند و خواهند بود. بزرگا مردا که او بود و دریغا که به پنجاه «چهره» ممتاز هم نمی توان جای خالیِ آن یگانه را پُر کرد.» همکاری با مجله «جهان نو» به صاحب امتیازی حسین حجازی، استخدام در وزارت فرهنگ بعنوان دبیر دبیرستان ها، کتابداری در کتابخانه دانشکده حقوق به تشویق محسن صبا و محمدتقی دانش پژوه، سردبیری مجله «مهر» به صاحب امتیازی مجید موقر، بنیادگذاری مجله «فرهنگ ایران زمین» با همکاری محمدتقی دانش پژوه، منوچهر ستوده، مصطفی مقربی و عباس زریاب خویی و سردبیری مجله «سخن» به صاحب امتیازی پرویز ناتل خانلری، مدیریت مجله «کتاب های ماه»، قائم مقامی موقت مدیرعامل بنگاه ترجمه و نشر کتاب، گذراندن دوره آموزشی و تجربی کتابداری یونسکو در اروپا، همکاری در تأسیس «کلوب کتاب» - که بعدا «انجمن کتاب» نام گرفت -، تدریس مواد کتابداری در دانش سرای عالی وابسته به دانشگاه تهران، مدیری و سردبیری مجله «راهنمای کتاب» (به صاحب امتیازی احسان یارشاطر)، دبیری «انجمن کتاب»، تأسیس «نشریه نسخه های خطی» کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (با همکاری محمدتقی دانش پژوه)، ریاست کتابخانه دانش سرای عالی، ریاست کتابخانه ملی (تاسیس شعبه ایران شناسی - ایجاد کتاب شناسی ایران و آغاز لیست نگاری نسخه های خطی آن جا به همت عبدالله انوار)، بازگشت به دانشگاه تهران و ریاست مرکز تحقیقات کتاب شناسی، لیست نگاری مجموعه کتاب های چاپی فارسی دانشگاه هاروارد (آمریکا)، مدیر فنی دوره کتابداری «شورای خواندنی های نوسوادان» (کمیسیون ملی یونسکو)، ریاست اداره انتشارات و روابط فرهنگی، ریاست کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، تدریس نهادهای اجتماعی تاریخ ایران در دانشکده علوم اجتماعی، تأسیس مجله «کتابداری» - نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران -، ریاست مرکز ملی کتاب وابسته به کمیسیون ملی یونسکو، دانش یاری و سپس استادی رشته تاریخ (اسناد تاریخی و تاریخ های محلی) در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، همینطور تدریس در دانشکده علوم تربیتی (نسخه های خطی در رشته کتابداری)، مدیریت مجله «ایرانشناسی» - نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران -، دبیری ثابت کنگره تحقیقات ایرانی (نه دوره سالانه)، سرپرستی انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار، تاسیس «سازمان کتاب» (به طور مستقل)، انتشار مجله «آینده» (از دوره پنجم آن به مدت ۱۵ سال)، ایجاد نام واره «دکتر محمود افشار»، تدریس در دانشگاه برن (سوییس)، لیست نگاری نسخه های خطی فارسی کتابخانه ملی اتریش (وین)، و ایجاد «دفتر تاریخ» برای نشر اسناد و رساله های کوچک از انتشارات بنیاد موقوفات، همچون فعالیتهای این محقق است. افشار مردی است که همه از او به کوشایی و نیکی یاد می کنند. جایزه ای هم به نام این ادیب راه اندازی شده که به بهترین رساله در رشته کتابداری تعلق می گیرد. «اسکندرنامه»، «انجونامه»، «پرونده صالح»، «گاه شماری در ایران قدیم»، «ریاض الفردوس» و «جستارها در رابطه با نسخه خطی» ازجمله نزدیک به ۳۰۰ عنوان کتاب منتشرشده ایرج افشار در حوزه های تصحیح، تألیف و ترجمه اند. 1402/07/16 08:31:27 5.0 / 5 323 تگهای خبر: آموزش , ابزار , جایزه , خانواده این مطلب را می پسندید؟ (1) (0) تازه ترین مطالب مرتبط شهید مهدی زین الدین سنگربان آزادگی و مقاومت پدر شهید سیداحمد موسوی آسمانی شد جزییات برگزاری کنگره بزرگ شهدای استان اصفهان پزشکیان: بخوانیم تا همدل شویم نظرات بینندگان در مورد این مطلب نظر شما در مورد این مطلب نام: ایمیل: نظر: سوال: = ۷ بعلاوه ۲