بی بدیل  - Bibadil
27 آبان 1403   17 نوامبر 2024
نام کاربر:
کاربر مهمان



به جامعه مجازی بی بدیل بپیوندید... ورود ثبت نام
گزارش بر سینمای ایران چه گذشت ؛

دلیل بی مهری به بوی پیراهن یوسف چه بود؟

دلیل بی مهری به بوی پیراهن یوسف چه بود؟ به گزارش بی بدیل دات کام، فریدون جیرانی در دومین شب از دومین دوره سلسله نشست های بر سینمای ایران چه گذشت نکاتی را در رابطه با بی مهری به فیلم بوی پیراهن یوسف از جانب مدیریت وقت ارشاد، بیان نمود.



به گزارش بی بدیل دات کام به نقل از روابط عمومی پروژه، شب دوم از دومین دوره سلسله نشست های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری با هدف واکاوی شیوه شکل گیری و مدیریت سینمای ایران بعد از انقلاب، شب گذشته یکشنبه ۱۴ آبان ماه با حضور فریدون جیرانی، ابوالحسن داوودی، ناصر شفق و محمود اربابی در پردیس سینمایی آزادی برگزار گردید.
امیر قادری میزبان برنامه در شروع نشست ضمن اشاره به این که مباحث طرح شده در سری دوم این نشست که در ارتباط با دهه ۷۰ است، ناخواسته به سمت تحولات دهه ۶۰ کشیده می شود، بیان نمود: دهه شصت دوره مرکزی تحولات سینمای ایران است که نمی شود از آن فرار کرد، بنا بر این در جلسات قبل به صورت مفصل به آن پرداختیم. دیگر وقت آن است که سینمای ایران را در دوران اصلاحات بررسی و مرور نماییم. آقای ابوالحسن داوودی اخیرا در مصاحبه ای با فریدون جیرانی عنوان کردند که آقای ضرغامی، جمال شورجه را به خانه سینما فرستاد اما ما نتوانستیم با او تعامل نماییم. بعد از آن آقای شفق به خانه سیما فرستاده شد که تعاملاتمان بهتر شد.
ابوالحسن داوودی در شروع صحبت های خود در رابطه با ارتباط عزت الله ضرغامی در زمان حضورش در وزارت ارشاد با خانه سینما اظهار داشت: یکی دو سال پیش از دوم خرداد ۱۳۷۶ بود که من همراه با مرحوم سیف الله داد وارد خانه سینما شدم. در آن دوره فضای سینما بیشتر ادامه همان جریان، سیاست و نگاه ایدئولوژیک دهه ۶۰ بود.
قادری خاطرنشان کرد: در آن سال برای نخستین بار بحث سیاسی شدن سینما هم عنوان شد.
داوودی اما اظهار داشت: سوال اصلی اینست که سینماگران سیاسی شدند یا سینما؟ فضای سینمای ایران از دوم خرداد به بعد نمایان تر شد. پیش از دوم خرداد ۱۳۷۶ سینمای ایران موضع سیاسی دقیقی نداشت. یعنی یک جریان روشنفکری در سینمای پیش از انقلاب داشتیم که تفکرش به جریان جدیدتر منتقل شده بود و جریان دیگری هم بود که با تفکر ایدئولوژیک دهه ۶۰ همراه بود، مانند هیات اسلامی هنرمندان. این ۲ جریان در آن مقطع مقابل هم بودند.
دوم خرداد سینماگران به سمت سیاست رانده شدند
وی افزود: از سال ۱۳۷۶ و پیش از شروع دوم خرداد، سینماگران به سمت سیاست رانده و سیاسی شدند. دلیل اصلی آن هم حضور آقای خاتمی بود که در زمان حضور در وزارت ارشاد هم ارتباطاتی با سینماگران و شکل نگاهی متفاوت به سینما داشت اما گروهی که سینما را در آن مقطع اداره می کرد چه به لحاظ فکری و چه عملی، گروهی مستقل به نظر می آمدند و این گونه نبود که بر مبنای دستورات مقام بالاتر عمل کنند. آقای انوار خود به سیستم و شرایطی که ایجاد می کرد، معتقد بود و بر مبنای استراتژی کاری خودش پیش می رفت. چیزی که ما بعداً در مدیریت های سینمایی کمتر دیدیم.
وی افزود: در آن شرایط به نحوی، تفکر سیاسی به خانه سینما تلقین شد. یکی دو سال پیش از این جریانات وقتی من و مرحوم سیف الله داد عضو هیات مدیره خانه سینما بودیم، حتی تصورش را هم نمی کردیم که یک روزی خانه سینما در شرایطی قرار بگیرد که از هر وزیر و معاون وزیری بخواهیم در کمیسیون های تشکیل شده شرکت نماید و بعنوان فعال فکری برنامه دهد!
داوودی تصریح کرد: پس از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی و زمانیکه مسئولیت خانه سینما برعهده من بود، به معنای واقعی کلمه هر کس را که دعوت می کردیم، فورا در آنجا حاضر می شد و جلسه تشکیل می داد. آن زمان فضای سیاسی هم شوک زده بود و جناح محافظه کار و اصلاح طلب پس از جریان دوم خرداد شوکه شده بودند و تا مدتی فعالیت طرف مقابل کاملا متوقف گردید. این دورانی بود که ما توانستیم در خانه سینما بیشترین میزان فعالیت فکری و تحقیقی را برقرار نماییم و از آن، برنامه بیرون بیاوریم اما متاسفانه پس از غالب شدن یکسری جریان ها و درگیری های خانه سینما، این اتفاقات به خوبی پیش نرفت.
قادری در ادامه اظهار داشت: چقدر از این ماجرا به سبب ریشه های مشترک هنرمندان بود و چه قدر برای هنر و سینما بود؟
دیکتاتوری دلسوزانه محمد بهشتی در سینما
داوودی پاسخ داد: شاید این ارتباط و نزدیکی به این علت بود که اهالی سینما خاطره خوبی از روند تحولات سینمای پس از انقلاب داشتند. بخصوص شخص محمد بهشتی که دیپلماسی فرهنگی بیشتری داشت و شرایطی را ایجاد کرده بود که خودش اسم آنرا دیکتاتوری دلسوزانه در رابطه با اهالی سینما گذاشته بود. در آن مقطع توجهی به سینما شد و دیگر این نبود که سینما عنصری مزاحم باشد و برخی بخواهند بگویند ما به سینما نیاز نداریم.
در این بخش از برنامه ناصر شفق اظهار نمود: من اعتقادی به این که سینمای ایران را به دهه های مختلف تقسیم می کنند، ندارم. از نظر من سینما نهالی است که از ۱۳۰۹ کاشته شده و هرکسی که آمده این نهال را آبیاری کرده است. نمی توان سینما را دسته بندی کرد، بلکه فیلمسازهای شاخص، در هر دوره ای تعیین کننده وضعیت سینما هستند. من حتی به سینمای قبل و پس از انقلاب اعتقاد ندارم، هر دوی آنها یک سینماست. این سینما به سبب زحمات افراد در هر ۲ دوره توانسته ادامه پیدا کند.
سینماها پس از انقلاب، چه مدت تعطیل بود؟
وی اضافه کرد: پس از پیروزی انقلاب، سینماها از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا تابستان ۱۳۵۸ تعطیل شدند. در تابستان هم فیلمهای پیش از انقلاب مانند «گزارش» کیارستمی و «از نفس افتاده» را پخش می کردند. فیلمهای بروسلی هم اکران می شد و میتوان گفت سینما به مقدار زیادی آزاد بود.
در واکنش به این بخش از اظهارات شفق، فریدون جیرانی متذکر شد: البته سینماها از ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۲ اسفند همان سال تعطیل شدند و سپس با دستوری که حضرت امام خمینی (ره) برای پایان اعتصابات دادند، باز شدند و اکران فیلمها هم از سر گرفته شد.
شفق در ادامه صحبت های خود اظهار داشت: در همان دوران آقای مهدی کلهر معاون سینمایی و آقای سیدجوادی معاون هنری شدند. من در آن دوره دبیر جشنواره تئاتر ۱۷ شهریور و رئیس سیاستگذاری سینمایی جشنواره وحدت بودم و با آنها در رابطه با رونق گرفتن سینما به وسیله برگزار کردن جشنواره صحبت کردم. من معتقدم که در دهه ۶۰ جریانات خوبی در سینما شکل گرفت و می خواهم بگویم در طول تاریخ صد ساله سینمای ایران، باید قدردان هرکسی باشیم که آجری روی آجر دیوار این سینما گذاشته و قد کشیده است و خیلی از امکانات دولت را به سینما تزریق کرد.
وی ضمن اشاره به این که در سال ۱۳۷۶ بنیان گذار و مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس بوده است، در پاسخ به این پرسش که آیا سینماگران در آن سال به ۲ جبهه طرفداران آقای خاتمی و طرفداران آقای ناطق نوری تقسیم شده بودند یا نه؟ مطرح کرد: من به این گزاره اعتقادی ندارم. چون که سیدمحمد خاتمی ۹ سال وزیر ارشاد بود و سابقه خوبی بین سینماگران داشت. سینماگران هم به ایشان علاقه داشتند.
سینماگران هیچ وقت آگاهانه و حزبی وارد سیاست نشدند
داوودی در این بین تاکید کرد: حضور ناصر شفق در واقع به دورانی برمی گردد که خانه سینما یک ناظر و رابط با وزارت ارشاد داشت و با حضور ایشان ارتباط خانه سینما با وزارت ارشاد ارگانیک شد و خیلی از مسایل گذشته که سبب سوتفاهم می شد، برطرف شد. قبل از آن جواد شمقدری نماینده ارشاد در خانه سینما بود که نمی توانستیم با او تعامل نماییم. ناگفته نماند سینماگران در دوم خرداد به این نتیجه رسیدند که سیاست ابزاری است که می توانند حرف خویش را با آن بزنند و حقوق خویش را بعنوان فیلمساز به دست آورند. سینماگران هیچ زمان به صورت سیستماتیک، آگاهانه و حزبی وارد عرصه سیاست نشدند.
در ادامه محمود اربابی اظهار داشت: من در سالهای دهه ۶۰ دانشجوی سینما بودم. آن چه که هم اکنون می دانم به سبب ارتباط و مطالعه است و من به شخصه درگیر ماجرا و اتفاقات نبودم. ای کاش عنوان این نشست را «بر سینماگر ایرانی چه گذشت» می گذاشتید. مهم اینست که بدانیم دیدگاه های غالب در دوره های مختلف چه بر سر سینماگران آورده است.
امیر قادری در پاسخ اظهار داشت: شاید دلیلش این باشد که سینمای ایران همیشه صنفی و بر مبنای صنف بررسی شده و معمولا منافع مخاطب و ارتباط سینما با جامعه به شکل جدی در آن مورد بررسی قرار نگرفته است.
اربابی اضافه کرد: سینمای ایران از گذشته جریان موثری در جامعه بوده و هست. سینما پس از انقلاب برپایه بررسی آماری و کیفی یک نسبت کاملا متفاوتی با سینمای پیش از انقلاب دارد. سینمای ایران پیش از انقلاب، یک سینمای بومی داخلی بود. بنا به علل مختلف عرضه خارجی و شناخت بین المللی از سینمای ایران وجود نداشت. پیش از انقلاب جشنواره تهران را داشتیم اما به جای معرفی سینمای ایران به جهان بیشتر سینمای جهان به ایران معرفی می شد. این در حالیست که پس از انقلاب برای معرفی سینمای ایران به جهان برنامه ریزی شد.
وی افزود: من طبق مطالعاتم از دهه ۶۰ می گویم که فیلمسازان موفق آن دوره محصول تفکر همان دیکتاتوری دلسوزانه مدیریت سینما در آن دوره هستند. سینماگران آن دوره احساس می کردند در مقابل نگاهی که ممکن بود بر مبنای آن اساساً سینمایی وجود نداشته باشد، باید تلاش کنند تا سینما بماند.
داوودی در رابطه با این مورد اظهار داشت: من فیلمسازی هستم که کل هویتم را مدیون کارکرد همان زمان هستم. یعنی اگر همان دوره شخص بهشتی وجود نداشت، سینماگر نمی شدم.
سال ۶۹ هشتاد و یک میلیون مخاطب سینما داشتیم
اربابی در ادامه اظهار نمود: اما در رابطه با این که چگونه سینماگران به سیاست دل بستند، باید تاریخ را مرور نماییم. متوجه می شویم که تا سال ۱۳۶۸ ارتباط بین سینما و مخاطب درحال افزایش بود. بشکلی که بیشترین مخاطب سینمای ما به تاریخ ۱۳۶۹ مربوط است که هشتاد و یک میلیون نفر به سینما رفتند. از سال ۱۳۶۹ به بعد این آمار سقوط می کند. الزاماً نمی توان این آمار را به کارکرد سینما و سینماگران ربط داد بخشی از آن به سیاستگذاری و حتی شرایط جامعه و رویکرد مردم هم بازمی گردد. هر چه از سال ۱۳۶۹ به جلو حرکت می کردیم سیاستگذاری ها و سخت گیری ها کم رنگ می شد. به صورتی که در اواخر دهه ۶۰ تعداد فیلم هایی که وجه داستان گویی و قهرمان پردازی شان پُررنگ تر بود، فروش بیشتری هم داشتند.
این مدیر سینمایی سابق در ادامه اظهار داشت: سال ۱۳۷۲ سال تعیین کننده ای برای سینمای ایران است چون که تمام فشارهای درست و غلطی که برای حذف جریان سیاستگذاری های دهه ۶۰ وجود داشت، به نتیجه می رسد. آقایان انوار و بهشتی مجبور می شوند از سینما بروند. در این مرحله شخصی مانند آقای لاریجانی از سینما به تلویزیون می رود و مدیران سینمایی را که از دید خودش دیدگاه های قابل دفاعی داشتند، به آنجا می برد. پس از آن هم آقای بهشتی به میراث فرهنگی رفت و اما آقای انوار هم دیگر هیچ مسئولیتی را نپذیرفت.
وی اضافه کرد: بعد از آن، آقای ضرغامی و دوستانش روی کار آمدند و آقای میرسلیم هم وزیر شد. در سال ۱۳۷۲ ابتدا شرایط نامتعادل شد و سینماگران نگران شدند که چه اتفاقاتی مقرر است، رخ دهد تا به سال ۱۳۷۶ رسیدیم. در این بین آلترناتیو وزارت ارشاد و معاونت سینمایی در حد فاصل سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۲ حوزه هنری بود. حوزه هنری در آن زمان با معاونت سینمایی تعارض و اختلاف داشت. معاونت سینمایی معتقد بود که حوزه هنری هم باید مانند بقیه مقررات را رعایت کند. ضمن این که حوزه هنری همه سینماها را تا قبل سال ۱۳۷۰ در اختیار گرفته بود. در آخر سال ۷۲ ناخودآگاه حوزه هنری به معاونت سینمایی نزدیک شد و اختلاف دیدگاه ها به نسبت قبل بسیار کمرنگ شده بود.
اربابی افزود: در سال ۱۳۷۲ مدرسه کارگاهی فیلمنامه نویسی حوزه هنری راه افتاد. در نگاه این مدرسه فیلمنامه مهم بود و باید برایش سرمایه گذاری می کرد. فیلمسازان اگر با هم کار کنند، در سرنوشت فیلمنامه موثر است و در نهایت سینما با مردم معنا پیدا می کند. در این مدرسه نزدیک به ۷۰ نفر از فیلمسازان، نویسندگان و کسانی که در سینما بودند، در این مدرسه حضور پیدا کردند همچون مرتضی پورصمدی، فریدون جیرانی و …. شاید تنها فیلمسازان برجسته ای که در مدرسه حضور نداشتند، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و رخشان بنی اعتماد بودند. در آن فضا ضمن صحبت کردن در رابطه با فیلمنامه، خود جمع حاضر محصول فضای اجتماعی پیرامون بودند که نگرانی شان کار نکردن فیلمسازان بود.
سینماگرانی که با تنور داغ انتخابات ۷۶ همراه شدند
وی تاکید کرد: پس از رسیدن به سال ۱۳۷۶ و زمانیکه تنور انتخابات داغ بود افراد جمع مدرسه فیلمنامه نویسی تصمیم گرفتند در اتفاقاتی که قرار بود، رخ دهد، سهیم شوند تا بتوانند وضع موجود را تغییر دهند. بر خلاف نظر آقای داوودی من معتقدم بخش زیادی از فیلمسازان ما نگاه سیاسی داشتند. این شرایط سبب شد بیانیه معروف فیلمسازان بیرون بیاید. بله ۲ دسته وجود داشت اما نسبت این ۲ دسته با کل سینما ۵۰-۵۰ نبود بلکه ۱۰ به ۹۰ بود. در اینجا شکل به سیاست آمدن فیلمسازان، معنا پیدا می کند.
در ادامه اکبر حر بعنوان یکی از سینماگران پیشکسوت که در جمع مخاطبان نشست حضور داشت، اظهار داشت: ما سینمای پس از انقلاب را فقط مدیون شخص امام خمینی (ره) و جمله معروف شان هستیم که فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم.» در روند انقلاب ۲ نماد فرهنگی و اقتصادی یعنی بانکها و سینماها مورد آتشسوزی قرار گرفت. ما زمانی در سینما گرفتار مشکل شدیم که فتوای امام (ره) را کنار گذاشتیم و به سراغ فیلم هایی رفتیم که مصداق تهاجم فرهنگی بودند.
داوودی در این بین اظهار داشت: در صحبتی که من کردم ۲ جریان فکری ابتدای انقلاب بود، یکی به دنبال حذف کلی سینما بود و دیگری قصد نگه داشتن سینما را داشت. صحبتی که امام (ره) در بهشت زهرا (س) انجام داد، کدی شد که بتوانند با آن سینما را نگه دارند اما سینما را افراد نگه داشتند و فقط یک حرف آنرا سرپا نگه نداشت. سینما با آقای بهشتی بخصوص که آقای انوار موقعیت اجرایی داشت نه تالیفی و فکری، یک دوران کودکستان، دبستان، دبیرستان و ورود به دانشگاه را طی کرد.
وی اضافه کرد: عملاً شرایط سینما در آن سال ها مانند کسی بود که وارد کودکستان می شود اما بعد از گذشت سال ها که عنصر سینما رشد کرد و به تعبیری چموش شد، مسئله جدی برای خود سینماگران و کسانی که می خواستند آنرا تحت سیطره خود دربیاورند، ایجاد کرد. جریان فکری آن دوره، سینما را به صورت انحصاری در خدمت ایدئولوژی می خواست. تفکرات سینمای دهه شصت، ۲ وجهی بود در کنار دیکتاتوری موجود در بعضی مدیران، تفکر سازنده ای هم وجود داشت که سینمای ایران، وجودش را به آن مرهون است.
ورود گروههای مذهبی به سینمای ایران
فریدون جیرانی ضمن اشاره به این که اکبر حر به جریان معتقد به سینمای اسلامی متعلق می باشد، اظهار داشت: تا پیش از صحبت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س) در محافل مذهبی رادیو، سینما و تلویزیون حرام بود. یعنی به سینما نمی رفتند، در رادیو فقط اخبار گوش می دادند و تلویزیون زمان شاه را هم تماشا نمی کردند. واژه سینمای اسلامی از آغاز انقلاب به وجود آمد اما شناختی نسبت به آن وجود نداشت و عده ای که مخالف بودند نمی دانستند با آن، چه کنند. بخشی که مخالف سینما بود تا پیش از انقلاب و در محافل مذهبی سینما را می زد. در بین گروههای مذهبی هم غیر از فداییان اسلام که در رابطه با سینمای مستند نظر داده بودند، هیچ گروه مذهبی در رابطه با سینما نظر نداده بودند. بنا بر این بعد از صحبت امام (ره) بود که محافل مذهبی وارد سینما شدند.
اکبر حر در پاسخ به این پرسش که جریان او و افرادی مانند جواد شمقدری از چه سالی وارد میدان سینما شدند، اظهار داشت: از سال ۵۹ که جزو انجمن اسلامی دانشگاه بودیم وارد سینما شدیم.
زمانی که فارابی امکانات می داد و مخاطب مهم نبود!
ابوالحسن داوودی با پیگیری ادامه مباحث خود، ضمن اشاره به این که یکسری فیلمها در دوران کودکستانی سینمای ایران ساخته شده است، تصریح کرد: در آن مقطع خود فارابی همه امکانات را می داد و بخش سرمایه گذاری خصوصی و مخاطب اصلاً مطرح نبود، یعنی سینما در یک شکل و تصویر دیگری زاده شد. در این دوره و به سبب شکل تفکر حاکم بر سینما، سینمای ایران نتوانست با تمام حمایت ها به جز فیلمهای معدودی مانند «بازمانده» که خصوصیت های خویش را داشتند، با مخاطب ارتباط بگیرد.
در همه دوران های سینما، عده ای حذف شده اند
داوودی در پاسخ به این پرسش قادری که آیا فکر نمی کنید که مشکل مدیریت دهه ۶۰ همین ایراد را داشت و آن زمان هم آقایان بهشتی و انوار به دنبال حذف برخی جریان ها بودند، اظهار داشت: در همه دوران ها عده ای حذف شدند، در دوره اصطلاحات هم همینطور. امروز اما میزان حذف شدگان سینما از همه دوره ها بیشتر است. شرایطی که در مدیریت هم اکنون وجود دارد، میزان حذف شدگی را از همه دوره های بعد انقلاب بیشتر و وحشتناک تر کرده است.
اختلافات امروز سینما، واقعاً اختلاف است!
شفق در ادامه ضمن اشاره به این که اختلافاتی که هم اکنون در سینما به وجود می آید، جدی جدی اختلاف است، بیان نمود: آن زمان حتی در سال ۷۶ اختلاف به معنای واقعی نبود. چونکه همه می خواستند کمک کنند سینما پا بگیرد نه این که پای آنرا بکشنند. من زمانی انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس را تشکیل دادم که احساس کردم سینمای دفاع مقدس متولی ندارد. البته خیلی ها دوست داشتند کمک کنند. ما در آغاز فعالیت سالی ۲ تا ۳ فیلم ساختیم و بعد در یک سال هم تجربه ۲۲ فیلم را داشتیم. به صورت متوسط ۳۰ درصد فیلمها در سال برای دفاع مقدس و از حمایت های دولت برخوردار بود. ناگفته نماند که ما کلی امکانات مجانی در اختیار سینماگران قرار می دادیم. جلسه ای را با آقای لاریجانی داشتیم که پیشنهاد کردم حق رایت فیلمهای دفاع مقدس را خریداری کنند. مثلا به دنبال آن بودیم که فیلم «بوی پیراهن یوسف» با پیش خرید تلویزیون شکل بگیرد چون اثر خوبی بود.
وی خاطرنشان کرد: در این دوره ۸۲ فیلم ساخته شد و بیشتر آثار خوب دفاع مقدس از سال ۶۹ تا ۷۵ ساخته شد. من سینما را به صورت آکادمیک دنبال و احساس می کردم وضعیت سینما فاجعه است. در دهه ۶۰ دولت به سینما سوبسید می داد اما از ۷۴ یا ۷۵ بحث کمبود بودجه عنوان شد و این که بخش خصوصی باید شکل بگیرد. ما هم دوست داشتیم سینما خصوصی باشد.
از ۴۸۰ سالن سینما به ۱۸۰ سالن رسیدیم!
شفق اضافه کرد: آن زمان که آقای حیدریان مدیرکل نظارت بود، می گفت شما یک مرتبه شرکت را تایید می کنید پس ضرورتی ندارد شرکت برای پروانه فیلمسازی اش اقدام نماید و این مسئولیت برعهده تهیه کننده است. اتفاق ناگواری که در سینمای ایران رخ داد مصادره سینماها بود. طی این اتفاق بخشی از سینماها به داروخانه، انباری، دفتر فلان آقا و … تبدیل شدند و یکباره برای جمعیت ۳۶ میلیونی از تعداد ۴۸۰ سالن سینما به ۱۸۰ سالن رسیدیم! پس از این اتفاق من سال ۷۷ دیگر نمی توانستم در انجمن بمانم چونکه مشکل اصلی، دیگر تولید نبود. ما نزدیک به پانصد نفر فیلمساز داشتیم که توانایی کار داشتند اما ۱۰ تا ۱۵ سالن بیشتر موجود نبود و مابقی آثار می سوختند. در واقع آن زمان ۳ تا ۴ فیلم پرفروش داشتیم و بقیه آثار در اکران ورشکست می شدند.
شفق ضمن اشاره به این که پس از این اتفاق فیلمها آغاز به قشری گری و حرکت بر مبنای سلیقه عام کردند، خاطرنشان کرد: البته من مخالف این اتفاق نبودم و در دوره اصطلاحات طرح پردیس های سینمایی را دادیم. آن زمان با آقای داوودی و مرحوم داد مباحث مختلفی را مطرح کردیم و جلسات گوناگونی گذاشتیم. حتی به مرحوم داد پیشنهاد دادیم که عضو هیات مدیره انجمن شود و ما هم با خانه سینما تعامل نماییم. در این بین چه کسانی مخالفت کردند؟ خانه سینما، حوزه هنری، اتحادیه تهیه کنندگان و…. دلیلشان هم این بود که قدرت ما افزایش می یابد. درحالی که من در طرح پیشنهادی گفته بودم که یک سالن برای من نباشد. در این بین شاید بتوان گفت از کارگردان و فیلمبردار تا تدوینگر، موسیقیدان و نویسنده ای که کار بزرگ کرده است، با ما مشکل داشتند.
وی افزود: در این راه وزیر ارشاد، وزیر مسکن و آقای حیدریان همراه بودند. یکبار هم از غلامرضا موسوی پرسیدم که چرا با ساخت سالن سینما مخالفت کرد، گفت ما مخالفت نداشتیم اما انگار چون شخص من دنبال این قضیه بودم، مخالفت کردند. من اعتقاد دارم که سینماگران و فرهنگیان از سیاستمداران محترم تر و قوی تر هستند. یک سینماگر باید به دولتمرد بگوید که پایش را کجا بگذارد و فرهنگ فراتر از سیاست است. باید به این مسئله دقت کنیم هنرمند، هنرمند است و کسی حق ندارد بالای سرش باشد و بگوید این کار را بکند یا نه.
شفق در پاسخ به این پرسش قادری که آیا برای قدرتمند شدن سینماگران پیشنهاد ساخت سالن سینما داده است، خاطرنشان کرد: بله. ما به تلویزیون هم پیشنهاد دادیم که برای سینما و ورزش برنامه زنده پخش کند و برنامه «سینما دو هزار» در شبکه پنج و بعد برنامه «نود» در شبکه سه بر این اساس شکل گرفت. بعد هم که برنامه «هفت» ساخته شد که علاقه مند بودیم به صورت زنده پخش شود چونکه سینما زنده باشد، جامعه زنده است.
«بوی پیراهن یوسف» چرا مورد بی مهری قرار گرفت
وی در جواب به سوال فریدون جیرانی در خصوص این که در آن زمان که مسئولیت داشته است، «بوی پیراهن یوسف» مورد بی مهری مدیران قرار گرفت و درجه ب به آن دادند. چرا این اتفاق افتاد؟ اظهار نمود: پیش از این فیلم، ما دو سه تا مشکل عدیده سر آثار دفاع مقدس داشتیم که من به شورایعالی انقلاب فرهنگی رفتم و گفتم ما در ادامه نمی توانیم قوی عمل نماییم چون هر لحظه می گویید قهرمان قصه را عوض نماییم و یا از بازیگر ستاره استفاده نکنیم! برای نخستین بار در فیلم «بوی پیراهن یوسف» با بازی نیکی کریمی و علی نصیریان برخی معیارها تغییر نمود. من خودم زمانیکه با علی نصیریان صحبت کردم، می گفت بهترین بازی تاریخ سینمای من، این اثر بود اما در جشنواره آن سال به ایشان جایزه ندادند. ما تمام تلاشمان این بود که بازیگران ستاره بتوانند در فیلمهای سینمایی دفاع مقدس بازی کنند.
جیرانی اما تصریح کرد: این نکته شما درست است. ناگفته نماند که هم «بوی پیراهن یوسف» و هم «برج مینو» مورد بی مهری قرار گرفتند و آقای ضرغامی درجه ب به آنها داد چونکه قهرمان هر ۲ زن و نیکی کریمی بود.
ابوالحسن داوودی در ادامه اظهار نمود: صحبت های آقای شفق حاصل شرایط فکری در آن دوره بخصوص از دهه ۷۰ مشخصاً از ۷۲ به بعد بود که سینما از مرحله کودکستانی و دبستانی خارج و وارد جایی شد که بخش خصوصی به آن ورود کرد. من خیلی موافق تعبیری که ایشان در رابطه با گران کردن سینما به کار برد، نیستم. درست است که سینما کمک های سوبسیدی کمتری دریافت کرد اما گران نشد. اتفاقاً بعداً در دورانی گران گردید که عملاً مدیران فرهنگی خواستند قدرت سینما را در انحصار بگیرند و چون نمی توانستند و عملاً سینما گسترش پیدا کرده و توانسته بود با مخاطب ارتباط بگیرد بخصوص بخش فرهنگی سینما که صاحب عقیده بود، تلاش کردند از راه نهاد و وارد شدن سرمایه های دولتی که وابسته به نهادهای مختلف بود، شرایطی را به صورت تدریجی بدون این که مشخص باشد، وارد سینما کنند که آن تبدیل شد به قراردادهایی که اول هم در زمینه بازیگران ستاره ها بروز کرد.
وی افزود: یعنی در آن دوران عملاً تسویه ای در سینما اتفاق افتاد، یعنی اگر من بعنوان کارگردان و تهیه کننده فیلم «جیب برها به بهشت نمی روند» و یا «بوی خوش زندگی» را ساختم از آن دوران به بعد دیگر این امکان برایم مهیا نبود و باید سراغ سرمایه گذار می رفتم که آن هم به سبب گران شدن سینما شرایط خویش را داشت. در واقع سرمایه بخش خصوصی به سادگی نمی توانست وارد سینما شود و آنرا اداره کند. این گونه سینما خود به خود رانده می شد به طرف بخشی که می توانستند فیلمهای کلان با سرمایه کلان تولید کنند. این سرمایه کلان سبب گران شدن سینما شد و آنرا از دسترس کسانی که می خواستند تولید کنند، خارج می کرد.
این فیلمساز در پاسخ به مخالفت خانه سینما با سالن سازی که از جانب ناصر شفق عنوان شد هم اظهار داشت: من در آن دوران در خانه سینما حضور داشتم. این بحث ربطی به خانه سینما نداشت. ساختار خانه سینما، ساختاری نبود که با چنین جریانی موافقت یا مخالفت کند. اصولاً سینما از سال ۷۲ به بعد که وارد مرحله توجه به بخش خصوصی شد تبدیل به سینمای گنجشک روزی شد به جای آنکه صنعتی، خودکفا شود. یکی از مواردی که پس از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی تاکید کردیم، رسیدن به یک نظام سینمایی بود. ناگفته نماند که خانه سینما و وزارت ارشاد آن زمان بیشترین و ارگانیک ترین ارتباط را با هم داشتند. تعریف اولیه این بود که مسئولیت به جریان فیلمسازی سپرده شود و نظارت دلسوزانه اولیه که گاهی مواقع دیکاتوری می شد و گاهی کمک می کرد، به سینماگر داده شود.
داوودی در جواب به این سؤال قادری که چرا گفته می شود سال ۸۰ سینما به لحاظ اقتصادی شکست خورد؟ مطرح کرد: مسئله این بود که جریان تولید فیلم نتوانسته بودند این ارتباط را با جریان سرمایه داری که از بیرون سینما وارد می شد، درک کنند. جریان سرمایه گذاری به آن شکل وارد نشده بود و سینماگران نسبت به عناصری مانند این مورد بدبین بودند یعنی تصور می کردند یک نفر سفره ای پهن کرده و می خواهد همه چیز را به انحصار دربیاورد. این مسئله از هر ۲ طرف مقاومت ایجاد می کرد.
خانه سینما از ابتدا به صورت معکوس بنا شد!
وی افزود: ما در همان دوره ای که در خانه سینما بودیم برای ایجاد تفکر سینمای صنعتی و سینمایی که به جای متکی به تک محصولی، کمپانی شکل بدهد، گروهی را جمع کردیم و سینماگستر را به تعبیر کمپانی شکل دادیم تا در زمینه سینماداری، تولید، آموزش و به روز کردن سینما کمک نماید اما مقاومت هایی از همه جوانب بود. نخستین جریانی که مخالفت کرد جریان محافظه کاری سرمایه دار سینما بود، کسانی که از پیش از انقلاب تک به تک پول می گذاشتند و فیلم فارسی را تقلید می کردند. مشکلشان این بود که این جریان می تواند عرصه آنها را تنگ کند چون به مخاطب توجه دارد. فورا جریان دولتی هم احساس کرد عوامل کنترل کننده از دست آنها خارج می شود، منظور عوامل نظارت و هدایتی است که برای خود تعریف کرده بودند. ازاین رو جریان دولتی هم به صف مخالفان جدی درآمد و یک سال بعد سینماگستر منحل شد. من از خانه سینما دفاع نمی کنم چونکه از ابتدا به صورت معکوس بناگذاری شده و سیستم صنفی معیوب و هرمی بود. این اشکال هنوز وجود دارد و سبب می شود هر نوع تنوع و استقلال در خانه سینما با مشکل مواجه کند.
قادری افزود: بنظر می رسد در این دوران بیشتر از این که سینما برای مخاطبش بجنگد چه از راه ایجاد کمپانی و یا تولید محصولات مشخص، مدام گروههای مختلف در سینما بر سر منافع خود دعوا می کردند.
جیرانی در ادامه نشست در رابطه با توجه به مخاطب در دهه ۶۰ اظهار داشت: فیلمهای «سناتور» در سال ۶۳، «گل های داوودی» در سال ۶۴، «گمشده» در سال ۶۵، «دبیرستان» در سال ۶۶، «زیر بام های شهر» در سال ۶۷ و «در آرزوی ازدواج» در سال ۶۹ که سناریست آنها من بودم همگی جزو فیلمهای پرفروش دهه ۶۰ بودند. پس تماشاگر و فروش در دهه ۶۰ بوده است. آن چیزی که انوار و بهشتی مخالفت می کردند بازگشت به جریان پیش از انقلاب بود. این ۲ نفر با همه مخالف نبودند بلکه مخالف نسل میانه بودند. حذف در اینجا صورت می گیرد. بازیگران حذف شدند به جهت اینکه فضای جامعه ۵۷ ایدئولوژیک بود. همه دانشجویان دانشکده و آدم هایی که در نهادهای حکومتی بودند مخالف محمدعلی فردین و بهروز وثوقی بودند.
وقتی فردین به انجمن سینمای انقلاب رفت
شفق در رابطه با این مورد اظهار داشت: محمدعلی فردین زمانیکه ما انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس را داشتیم، به انجمن آمد. آن زمان سینما جمهوری را با علی حاتمی داشت. ما فردین را با کشتی و قهرمان جهان بودنش می شناختیم. چهره ها را دوست داشتیم منتهی دوران فطرتی به وجود آمده بود. آقایان جیرانی جزو روشنفکران سینما و آنرا بلد است اما پس از جنگ برخی ها می خواستند به سینما وصل شوند یعنی یک فیلم تولید و بعد به سینما راه پیدا کنند.
در ادامه نشست جیرانی در پاسخ به پرسش قادری در خصوص این که چرا افرادی همچون رسول صدرعاملی پس از دهه ۶۰ و تا مدتی حذف شدند و یا فیلم ضعیف ساختند، اظهار داشت: رسول صدرعاملی پس از «گل های داوودی»، «پاییزان» را ساخت. فیلمسازانی که مدنظر دارید، فیلم ضعیف نساختند. صباغ زاده خواست فیلم بهتری بسازد اما «خانه خلوت» را ساخت چونکه درجه بندی آمده بود و می خواست خویش را با آن تطبیق دهد و درجه الف هم گرفت. ایشان سازنده «سناتور» و «گمشده» است اما می گوید اینها فیلمهای بد من و بقیه آثارم خوب هستند.
وی افزود: فیلمسازان تغییر مسیر دادند به جهت اینکه از سال ۶۶ به بعد کیفیت در مقابل کمیت قرار گرفت. درجه بندی کیفیت را بالا برد و کمیت را پایین آورد. وقتی کیفیت بالا رفت، خیلی از فیلمسازانی که قبلاً سینمای عامه پسند و جریان اصلی کار می کردند، تلاش کردند کار متفاوت بسازند حتی از راه وزارت ارشاد به آقای خاچیکیان هم متاسفانه پیشنهاد دادند «چاوش» را بسازد که اشتباه بزرگی بود. دوستان می خواستند فضای سینما عوض شود و اگر مقرر است اثر اکشن و مطلوب ساخته شود، مثل «کانی مانگا» باشد. به اعتقاد من این اثر از «عقاب ها» به لحاظ ساختار، کارگردانی و قصه پردازی بهتر است. با اکشن مخالف نبودند. همان زمان «دبیرستان» هم اکشن داشت و درجه ب گرفت و مورد تایید واقع شد.
انوار و بهشتی، فیلم فارسی را با «داستان» اشتباه گرفتند
جیرانی تصریح کرد: این جریان فیلم فارسی بود که باید حذف می شد. اشتباه این بود که تفکر فیلم فارسی را با داستان اشتباه گرفتند. اشتباه انوار و بهشتی این بود که تفکر فیلم فارسی ساختار تولید بود. اگر یک داستان جذابیت هایی داشت، مخالفت و فکر می کردند فیلم فارسی است. نمایندگانی که «تاراج» و «زینال بندری» را می ساختند، از گرفتن «زینال بندری» می ترسیدند. نگرانی در جامعه بود و روشنفکری دینی اگر مدیریت سینما را در دهه ۶۰ قبول نمی کرد، سینما به اینجا نمی رسید چونکه جریانی می خواست سینما را ایدئولوژیک کند. روشنفکری دینی ایدئولوژیک نبود علت این که سینمای دهه ۶۰ شکل گرفت به جهت اینکه مدیریت ایدئولوژیک نبود. فراموش نکنیم که روشنفکری دینی در آخر دهه ۶۰، چپ در دنیا فروریخت و تمام چپ های داخل گرفتار تغییر شده بودند. دوره دوم سینمای مهرجویی که با «هامون» و با «نمادگرا» خارج می شود به سبب فرو ریختن چپ است.
مثل کرگدن پوست کلفت شدیم!
داوودی در جواب به این سؤال قادری که آیا شرایط کاری اش پس از موفقیت فیلم «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰» بهتر شد یا نه، مطرح کرد: به هر حال بی تأثیر نبود. پس از آن من فیلمهای مورد علاقه خویش را توانستم، بسازم مثل «تقاطع» و «رخ دیوانه» و «زادبوم» که این اثر برای من بسیار مهم بود، سه سال تولیدش طول کشید اما رفتار سیاسی با آن شد. ما پس از هر فیلم مانند کرگدن یک لایه پوست روی پوستمان اضافه و شرایط سخت تر شد.
وی تصریح کرد: امروز اما با همان پوست کرگدنی هم کار کردن امکانپذیر نیست! چونکه تعریفی که دوستان در مدیریت فعلی برای سینما قائل هستند، سخیف شده است. این که به واسطه دو سه پروژه سینمای ایران را مهار نماییم و بقیه را رها نماییم، منجر به رونق سینما نمی گردد. این نگاه وقتی وارد سینما می شود برای من سینماگر غیرقابل درک می شود که باید چه تولید کنم که هم ارزش داشته باشد، هم با مخاطب ارتباط برقرار کند.
هر جا سیاست کم آورده، به سینما فشار آورده است!
محمود اربابی هم در انتهای سخنان خود اظهار داشت: سینمای ایران مسیر خودشان را بشکلی که توانایی داشته است و شرایط به آن اجازه می دهد، ادامه داده و در این راه بعضاً موفق هم بوده است اما متاسفانه هر جا سیاست در مدیریت فرهنگی کم آورده، به سینما فشار وارد کرده است.
شفق هم در انتها مطرح کرد: از تک تک عوامل سینما بعنوان عنصر فکری و جنبی که تلاش می کنند آنرا زنده نگه دارند که اساسا زنده هم خواهد ماند، باید تشکر نماییم. این اواخر که وضعیت معیشت برای مردم وحشتناک سخت شده است، برای اهالی موسیقی، سینما و تئاتر خیلی سخت تر شده است و در این شرایط باید کنار مردم بایستیم.
شب سوم و آخر از سلسله نشست های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب ۱۵ آبان ماه ساعت ۱۷ تا ۲۰ با حضور فریدون جیرانی، جواد شمقدری، علیرضا رییسیان، سیدمحمد حسینی و سیدضیا هاشمی انجام می شود.


منبع:

1402/08/16
09:05:22
5.0 / 5
288
تگهای خبر: آموزش , ابزار , اثر , بازی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۸ بعلاوه ۴
تمام حقوق معنوی سایت بی بدیل طبق قوانین مالکیت معنوی محفوظ میباشد
درباره ما  پیشنهادات  تبادل لینک
سایت بی بدیل دات کام  ،