دم فرودگاه تو قسمت انتظار نشستم ، يارو امده ميگه شما هم منتظر مسافرين ؟ ميگم پـَـــ نــه پـَـــ اينجا نشستم مسافرايي که ميان احساس تنهايي نکنن
رفته بودیم تو باغمون رفیقم گفت میوه هارو چیدین؟ پـَـــ نــه پـَـــ درختا ویروس گرفتن میوه هاشون hidden شده!
نشستم تو کتابخونه درس می خونم ، دختره گوشیش زنگ زده ، بلند بلند حرف می زنه ، بهش چپ چپ نگاه کردم ، می گه وااای داشتین درس میخوندین ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ تمرکز کردم با چشام این میزو تکون بدم !
پسر همسایمون تو پارک داشت بریک دنس می کرد یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه ایشون داره میرقصه؟ گفتم: پـَـ نه پـَـ شربت خاکشیر خورده می خواد ته نشین نشه!
با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟ میگم:پَــــ نَ پَــــ گربه اس باباش مرده ریـش گذاشته!
رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَـــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه
پشه نشسته رو پام داره خونمو می خوره , دستم رو بردم بالا بزنمش یهو داداشم میگه اااا می خوای بکشیش؟! پَـــ نَ پـَـَـ خونش رو خورده می خوام بزنم پشتش آروغ بزنه ببرم بخوابونمش !
به دوستم گفتم در این درگه که گَه گَه کَه کُه کُه کَه شود ناگه،به امروزت نشو غره که از فردا نهی آگه،بعد گفت این شعره ؟ پـَـــ نــه پـَـــ شاعر خروسک گرفته بود هی هی که گه میکرد
روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟ پـَـــ نــه پـَـــ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم!
منبع: panapa.ir